ماسی (2005)، دانش آموزان ديرآموز با احتمال بیشتری دارای مشکلاتی در مهارتهای
اجتماعی و رفتاری می باشند که اغلب منجر به بی نظمی در کلاس درس میشود (به نقل از حدادی، 1388). این دانشآموزان توانايي بيان و درك آنچه كه گفته ميشود را ندارند بنابراین در بيان عقايد خود مشکل دارند، آنان در پيدا كردن و تركيب كلمات مشكل دارند، اغلب به جاي استفاده از كلمات از حركات و ژستها استفاده میکنند و نميتوانند عقايد خود را به روشني بيان كنند.آنها حتّي قبل از ورود به مدرسه تجربه شكست و ناكامي را دارند كه باعث ميشود اعتماد بهخود آنها ضعيف شود. فقدان موفّقيت تحصيلي مستمر، طرد شدن توسط همسالان، آموزش نامناسب و اشتباه، مديريت نامناسب والدين، منجر به اختلالات
عاطفي اين افراد ميشود، سبب ميشود خود را در يك دايره معيوب مدرسه و خانه پيدا كنند و موجب شكست و عدم موفّقيت آنها شود (چوهان، 2011، ص284-283).
از آنجایی که نگرش
کودکان دیرآموز به مدرسه و تحصیل منفی است. تعداد غیبتهای آنان زیاد بوده و در بیشتر موارد از سوی همکلاسیها و معلّمان خود طرد میشوند. آنها تعارضات اجتماعی خود را به شکل پرخاشگری نشان می دهند چون در هنگام مواجهه با بحرانهای بین فردی و شخصی، سازوکارهای ناکارآمدی برای مقابله در پیش می گیرند (بنی جمالی و احدي، 1380). نيوهیوجزن و ويرينس(2012، ص432 ) در مطالعه اي به بررسي مهارتهاي اجت وبلاگ فرهنگی وآموزشی معلّم...
ادامه مطلبما را در سایت وبلاگ فرهنگی وآموزشی معلّم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : aebrahimifarde بازدید : 187 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 16:02